چیزهایی درهم

ساخت وبلاگ
دیروز ناراحت بودم. بیشترین علت ناراحتی هم مسائل مالی بود. اینکه امکانی برای خیلی از کارهایی که دوست دارم نیست. در حال خفه شدن بودم. بخصوص که بن سه ماهه صرف آمدن خواهر شد. نباید این همه بهم بریزم. مشکلات برای همه هست. باید بیشتر به قناعت صبر فکر کنم و دنبال زرق و برق و چیزهایی که در نهایت اهمیت زیادی هم ندارند نباشم.. همه چیز می تونست بدتر باشه.. کمک کردن به خواهرها می تونه نتیجه بخش باشه.. خواهرم با خودش پول آورد.. بن سه ماهه وقتی اومد رسید.. امیدوارم دوباره به زودی پول به دستم برسه.. غصه بی غصه نوشته شده توسط ستاره در 0:13 |  لینک ثابت   •  چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : شنبه, نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 216 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:46

 

چی سخت تر از اینکه مرتب باید یاد بگیری بتونی تنهایی از پسِ همه چی بربیای؟

من خسته شدم..

 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 217 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

هر روز می‌نویسم و پاک می‌کنم... باید آرامش رو برگردونم.. افسرده شدم.. چرا؟ نمی‌دونم..از وقتی از پیش تو اومدم یه کمی رفتم تو هم که چرا از تو دور بودم.. یه کمی جسمم خسته بود.. پول زیاد نداشتم.. اون شب که با مامان و راضی رفتیم شام بخوریم ناراحت بودم.. حس می‌کردم ما پول کافی نداریم برا این کارا.. فکر چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 210 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

گاهی حس نوشتن نیست. گاهی وقت هست حس نوشتن نیست. این لحظه‌ها قسمتی از زندگی من  هستند. لحظه‌هایی خوب و آروم.. گرما اذیتم می‌کنه تصمیم گرفتم یک ماهی کلاس زبان نرم و بیشتر بخونم و بنویسم. می‌خوام تیر و مرداد سی و یک سالگیم رو بخونم بنویسم بخندم و هر کاری برای خوشحالیِ خودم بکنم.. روزهای خوب زندگی من چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 220 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

 

نمی خوام بی حوصله باشم.. این هفته یه شروع تازه است برای خوب بودن.. شادی.. خوندن و نوشتن... نمی ذارم به خودم سخت بگذره... شادی رو پیدا می کنم...

 

نوشته شده توسط ستاره در 8:54 |  لینک ثابت   • 
چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 229 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

  هر وقت دلت گرفت... برو یه کم راه برو.. چیز بنویس.. یه صبحونه خفن برای خودت بگیر.. نون سنگگ پنیر خیار گوجه.. یا نون تازه و انگور و پنیر.. یا خامه با عسل.. یا میوه هایی که دوست داری.. نذار بهت سخت بگذره.. فکر کن شاید فردا نباشی خوش بگذرون.. چیز زیادی از زندگی دست ما نیست.. خوشی های کوچولو رو بچسب.. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 216 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

دو سال است که اینجا می نویسم. ذهنم کمی آشفته شده. مرگ همه جا را گرفته. به چشم ها و صورت روشن مامان نگاه می کنم و می ترسم که از دستش بدهم.. دیشب ساعت دوازده رسیدم. با پراید سفیدی تا خانه آمدم. راننده خیلی بد رانندگی کرد. تصمیم داشتم در اداره بنویسم نشد. آب قطع بود. کولر کار نمی کرد و شرایط سخت با ب چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 216 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

آرامشم را پیدا کردم. بهتر و بیشتر از قبل می نویسم.  امروز اداره خبری نبود. کمی نوشتم. اوضاع بهتر از قبل است. عصر به خانه آمدم دوش گرفتم و به کافه شاپ نزدیک خانه رفتم. دوست قدیمی از مالزی آمده بود. دیدنش رویاهایم را یادم آورد. بعد از ده سال همدیگر را دیدیم.  به خانه آمدم. خانه به شدت احتیاج به نظاف چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 225 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

در اداره فقط نوشتم. شاید ده صفحه.. و این خیلی لذت بخش بود. دیشب دندان درد داشتم. صبح نبود و این حسابی خوشحالم کرد.. دیشب نماز خواندم. برایم آرامش آورد.. صبح زود بیدار شدم. ورزش حالم را خوب کرد. عصر با س و دوست سالخورده و شوهر س به تئاتر رفتیم. کافه رفتن با دوست سالخورده هیجان انگیز بود. در خیابان راه رفتیم. حالا هم خوشحال به خانه برگشتم. فردا بیشتر و بهتر می نویسم.

نوشته شده توسط ستاره در 22:48 |  لینک ثابت   • 
چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 233 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

به اندازه قبل دوستش ندارم و این گفتن ندارد. دلتنگش نمی شوم و این کمی غصه دارم می کند. عاشق شدم و حالا حس می کنم چیز زیادی از عشقی که آنقدر بزرگ بود باقی نمانده.. دلتنگم.. دلم رفیق و دوستی می خواست برای حرف زدن.. برای اینکه بفهمد چقدر تنها و غمگینم.. دیشب فقط یک ساعت خوابیدم. بی خوابی به جانم افتاد چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 218 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06

دیروز ناراحت شدم. چرا؟ نمی دونم. نباید ناراحت باقی بمونم. ناراحتی پیش میاد. باید ببینم و بگذرم.. زندگی مطابق میل من پیش نمی ره.. قدر همین چیزی که هست رو می دونم و خوشحالی رو تو وجودم پررنگ می کنم. مهم نیست اگه استاد دیروز گفت که خوب ننوشتم.. من بازم می نویسم و هر چی بگذره همه چی بهتر می شه.. زود خ چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 226 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:06